شیرین زبونی های پارمیس کوچولو.
این روزا پارمیس کوچولو بعضی از حرف های ما رو تقلید می کنه... مثلا چند روز پیش من بهش گفتم تربچه برگشت تو چشم من نگاه کرد و گفت "تیابچه"، دیروز هم هی راه می رفت می گفت "خودت!" باباش بهش می گفت بگو خود شناسی! .... دیشب هم خوابش می یومد یهو گفت "خوابیدی"... به باباش هم که می گه بابک... به من هم یه چند باری گفته سالا....هر وقت هم می خواد دایی اش رو گول بزنه بهش می گه دای و بعد بهش می خنده و خراب کاری اش رو می کنه خخخخخخخخخخخخخخخ
امروز هم دستهاش رو می زاش پشتش و راه می رفت، همه رو هم که می ترسونه ... خاله مهنازش بهش می گه بوس بفرست دستش رو می زاره رو لباش و می گه پپخخخخخخخخخخخ... کلا علاقه زیادی به ترساندن افراد مخصوصا بچه های کوچیک داره و همه بازی هاش و کارهاش توام با خشونته، عمو پژمان رو هم که هر وقت می بینه با دست می زنه رو شونه اش (دختر وروجک ما ماشااله روابط عمومی خیلی خوبی هم داره). به هیچ عنوان هم از تاریکی نمی ترسه نصفه شبا بیدار می شه تو تاریکی تو خونه راه می ره و بازی می کنه!