پارمیس پارمیس ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

پارمیس

دندون های بامزه پارمیس خانوم!

دختری تنبل ما تو 17 ماهگی فقط همین 4 تا دندون رو زحمت کشیده و در آورده   قربونش برم فقط حرف می زنه و شیطونی میکنه... امروز دعواش کردم عصبانی شده برگشته می گه خدایا خدایا! داشت از کمدش بالا می رفت بهش می گم چیکار می کنی می گه بالا... خلاصه که خیلی پرچونه تشریف دارن خانوم... ...
4 دی 1391

شیرین زبونی های پارمیس کوچولو.

 این روزا پارمیس کوچولو بعضی از حرف های ما رو تقلید می کنه... مثلا چند روز پیش من بهش گفتم تربچه برگشت تو چشم من نگاه کرد و گفت "تیابچه"، دیروز هم هی راه می رفت می گفت "خودت!" باباش بهش می گفت بگو خود شناسی! .... دیشب هم خوابش می یومد یهو گفت "خوابیدی"... به باباش هم که می گه بابک... به من هم یه چند باری گفته سالا....هر وقت هم می خواد دایی اش رو گول بزنه بهش می گه دای و بعد بهش می خنده و خراب کاری اش رو می کنه خخخخخخخخخخخخخخخ امروز هم دستهاش رو می زاش پشتش و راه می رفت، همه رو هم که می ترسونه ... خاله مهنازش بهش می گه بوس بفرست دستش رو می زاره رو لباش و می گه پپخخخخخخخخخخخ... کلا علاقه زیادی به ترساندن افراد مخصوصا بچه ...
10 آذر 1391

بدون عنوان

بدون شرح! پارمیس خانوم 14 ماهه ما هر جا می ریم اینقدر آتیش می سوزونه و آبروریزی راه می اندازه که زود مجبوریم پاشیم بریم... دیگه جایی رامون نمی دن خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ در کارهای خانه هم که همش به مامانش کمک می کنه دستمال آشپزخانه رو بر می داره باهاش زمین رو تمییز می کنه (می کشه به زمین) یا می ره میزها رو دستمال می زنه.... اگه هم دستمال گیرش نیاد می ره از تو سبد رخت چرکها لباس ها رو بر می داره باهاشون زمین رو تمییز می کنه... بعد هم در ماشین لباسشویی رو باز می کنه می اندازه تو ماشین... در کابینت ها رو با کش به هم بستم تا نتونه بازشون کنه ولی اینقده با گرهه ور می ره که همیشه بازش می کنه... بعد همه چیز رو می ریزه بیرو...
2 آبان 1391

اولین گام های پارمیس کوچولو

امروز در حالی که پارمیس از مبل گرفته بود و ایستاده بود ناگهان دستش را رها کرد و 4-5 قدم لرزان راه رفت... کلی تعجب کردم ... دختر ما کف پاهای کوچولوش رو زمین نمی زاره و با پنجه راه می ره... امروز هم همینجوری با پنچه راه رفت... یه قدم که برداشت گفتم الان مثل همیشه می افته ولی در کمال ناباوری دیدم که قدم دوم سوم و چهارم رو هم برداشت و یهو افتاد زمین ... در ضمن دختر ما خیلی جدیدا به رانندگی علاقه مند شده و وقتی فرمان ماشین رو می بینه جیغ می زنه و می خواد بره پشت فرمون ... اینم یه بعد از ظهر عالی زیر سایه درخت در پل خواب... جای همگیتان خالی!   ...
31 مرداد 1391

عزیز من گل من تولدت مبارک

دختر من تو با ارزش ترین هدیه ای هستی که خداوند مهربان به من و بابا عطا کرده.... من و بابا در سالروز تولد یکسالگی ات بهترین ها رو برایت آرزومندیم.... امیدوارم که همیشه شاد باشی و زندگی ات سرشار از موفقیت و کامیابی و تندرستی باشه.... امروز پارمیس کوچولوی شیطون رو بردیم آتلیه و یه عالمه عکس های خوشگل ازش انداختیم دخملی بلا کلی با خانومه همکاری کرد و فیگور های بامزه گرفت... خانومه می گفت وای این چقدر بامزست.... حالا عکس ها که ظاهر شد می زاریم رو وب.... الانم طبق معمول داره مامانش رو اذیت می کنه و داره موهای منو می کشه...هر وقت می خواد با ما شوخی کنه موهای منو می کشه و باباش رو هم می ترسونه می گه پخخخخ....  ...
21 مرداد 1391

بدون عنوان

پارمیس خانومی مامان یاد گرفته که برسش رو برداره و موهاش رو شونه کنه، کنترل تلویزیون رو هم می گیره سمت تلویزیون و یهو کانال عوض می کنه، هر وقت هم جایی گوشی تلفن می بینه می زاره دم گوشش و الو می کنه.... هر چیز هم که از رو زمین پیدا می کنه قبلا ها می زاشت تو دهنش الان می کنه تو بینیش گاهی اوقات هم تو گوشش یا چشمش ! تا در یخچال یا کابینت رو هم باز می کنیم می دوئه تا بره داخلش... در کشو ها رو هم باز می کنه و همه چیز رو می ریزه بیرون...خلاصه که حسابی مامانش رو درد سر می ده.
31 تير 1391

هورررررررررررررراااااااااااااااااااااا !

بالاخره پارمیس خانوم تصمیم گرفت تا بالاخره بالاخره در 12 ماهگی دندون در بیاره.... البته فعلا فقط دو تا نیش کوچولو اندازه 2 تا نقطه در اومده ... بابای پارمیس خیلی نگران بود و دیگه امیدش رو از دست داده بود که دخترش دندون در بیاره ولی پارمیس به خاطر باباش هم که شده تصمیم گرفت که دندون در بیاره ! شنبه 24 تیر ماه 1391 بود که وقتی می خواستم به دخملی گلی ناز دونم غذا بدم احساس کردم که قاشق به چیزی خورد و صدا داد و بعدش کلی ذوق کردم.  
31 تير 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پارمیس می باشد